23) نیت، واقعیت و حقیقت
1_قال رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا أيُّها النّاسُ، إنّما الأعمالُ بالنِّيّاتِ، و إنّما لِكُلِّ امرئٍ ما نَوى، فمَن كانَت هِجرَتُهُ إلَى اللّه و رَسولِهِ فهِجرَتُهُ إلَى اللّه و رَسولِهِ، و مَن كانَت هِجرَتُهُ إلى دُنيا يُصيبُها أوِ امرأةٍ يَتَزَوَّجُها فهِجرَتُهُ إلى ما هاجَرَ إلَيهِ.[۸]
پیامبر خدا(ص): «ای مردم، جز این نیست که اعمال به نیّتهاست و در حقیقت برای هرکس آن چیزی است که نیّت میکند. پس هرکه هجرتش برای خدا و رسول او باشد، بهسوی خدا و رسول او هجرت کرده است و هرکه هجرتش برای رسیدن به چیزی از دنیا یا ازدواجکردن با زنی باشد، هجرتش بهسوی همان چیزی است که به نیّت آن هجرت کرده است.»
2_ استعمار به معنای کنترل یک قدرت بر سرزمینها و مردمان دیگر است که معمولاً به منظور بهرهبرداری اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی صورت میگیرد. این کنترل میتواند از طریق استقرار مهاجران، حکمرانی مستقیم یا نفوذ غیرمستقیم انجام شود.
ویژگیهای استعمار:
- تسلط سیاسی: کشور استعمارگر حاکمیت و سیستم سیاسی خود را بر منطقه تحت کنترل اعمال میکند.
- بهرهبرداری اقتصادی: منابع طبیعی (مانند مواد خام، معادن، محصولات کشاورزی) و نیروی کار (بردگی، کار اجباری) از مستعمرات به نفع کشور استعمارگر استفاده میشود.
- نفوذ فرهنگی و اجتماعی: زبان، دین، آداب و رسوم کشور استعمارگر به مستعمرات تحمیل میشود و ساختارهای اجتماعی سنتی تضعیف میشوند.
- تبعیض نژادی: معمولاً تمایز و تبعیض بین استعمارگران و مردم بومی وجود دارد.
- تغییرات جمعیتی: جابجایی جمعیتها، استقرار مهاجران و گاهی اوقات کاهش جمعیت بومی به دلیل بیماریها یا جنگها رخ میدهد.
تاریخچه استعمار:
استعمار پدیدهای باستانی است و در طول تاریخ اشکال مختلفی داشته است. امپراتوریهای باستان مانند روم، یونان و ایران نیز اشکالی از تسلط بر سرزمینهای دیگر را اعمال میکردند. با این حال، “عصر استعمار” که معمولاً از قرن ۱۵ تا اواسط قرن ۲۰ میلادی را در بر میگیرد، با کشف قاره آمریکا و توسعه مسیرهای دریایی آغاز شد و ابعاد جهانی به خود گرفت.
کشورهای پیشرو در استعمار (گذشته):
- پرتغال: یکی از پیشگامان بزرگ در عصر اکتشافات دریایی بود و امپراتوری گستردهای در آفریقا، آمریکای جنوبی (برزیل) و آسیا (هند، ماکائو) بنا نهاد. تمرکز اولیه آنها بر تجارت ادویه و طلا بود.
- اسپانیا: با کشف آمریکا توسط کریستف کلمب، اسپانیا به سرعت بخشهای بزرگی از آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی (به جز برزیل) را تحت سلطه خود درآورد. امپراتوری اسپانیا به دلیل استخراج طلا و نقره معروف بود.
- بریتانیا (امپراتوری بریتانیا): بزرگترین امپراتوری تاریخ بود که در اوج خود تقریباً یک چهارم خشکیهای جهان و جمعیت آن را کنترل میکرد. “امپراتوری که خورشید در آن غروب نمیکرد” در مناطقی چون هند، کانادا، استرالیا، بخشهای وسیعی از آفریقا و بسیاری از جزایر کارائیب و اقیانوس آرام حضور داشت.
- فرانسه: امپراتوری استعماری بزرگی در آمریکای شمالی (لوئیزیانا، کانادا)، آفریقا (شمال آفریقا، غرب آفریقا) و آسیای جنوب شرقی (هندوچین) داشت.
- هلند: به دلیل قدرت دریایی و تجاری خود، امپراتوری مهمی در آسیای جنوب شرقی (اندونزی)، آفریقا (آفریقای جنوبی) و کارائیب (سورینام) ایجاد کرد.
- بلژیک: اگرچه دیرتر وارد صحنه شد، اما مستعمره کنگو بلژیک در آفریقا به دلیل ظلم و ستم شدید به مردم بومی معروف است.
- آلمان، ایتالیا، ژاپن و ایالات متحده: این کشورها نیز در دورههای بعدی به قدرتهای استعماری تبدیل شدند، به ویژه در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰. آلمان در آفریقا، ایتالیا در شاخ آفریقا، ژاپن در آسیا (کره، تایوان، بخشهایی از چین) و ایالات متحده در مناطقی مانند فیلیپین و پورتوریکو.
استعمار نو (Neo-colonialism) و کشورهای پیشرو در حال حاضر:
پس از جنگ جهانی دوم و موج استقلالخواهی، بیشتر مستعمرات به استقلال سیاسی دست یافتند. با این حال، بسیاری از منتقدان و نظریهپردازان معتقدند که استعمار به طور کامل از بین نرفته است، بلکه شکل “استعمار نو” به خود گرفته است.
استعمار نو به معنای حفظ و اعمال نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی بر کشورهای تازه استقلال یافته از سوی قدرتهای بزرگ، بدون نیاز به حکمرانی مستقیم سرزمینی است. ابزارهای استعمار نو عبارتند از:
- نفوذ اقتصادی: از طریق سرمایهگذاریهای بزرگ، وامهای بینالمللی با بهره بالا (که به بدهیهای سنگین منجر میشود)، کنترل بر تجارت جهانی و دسترسی به بازارهای جهانی.
- فشارهای سیاسی: حمایت از رژیمهای دست نشانده، مداخله در امور داخلی کشورها، یا اعمال تحریمها.
- نفوذ فرهنگی و رسانهای: ترویج ارزشها و سبک زندگی کشور استعمارگر نو از طریق رسانهها، آموزش و محصولات فرهنگی.
- نفوذ نظامی: از طریق پایگاههای نظامی در کشورهای دیگر، فروش اسلحه، و آموزش نیروهای نظامی.
کشورهایی که در حال حاضر به عنوان “قدرتهای استعمارگر نو” شناخته میشوند (این یک موضوع بحثبرانگیز است و نظرات متفاوتی وجود دارد):
- ایالات متحده آمریکا: به دلیل نفوذ اقتصادی گسترده، حضور نظامی در نقاط مختلف جهان، نقش برجسته در نهادهای مالی بینالمللی (مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی) و ترویج ارزشهای لیبرال دموکراسی، اغلب به عنوان پیشروترین قدرت استعمارگر نو مطرح میشود. نفوذ آن به ویژه در آمریکای لاتین و خاورمیانه قابل مشاهده است.
- چین: با گسترش فزاینده نفوذ اقتصادی خود در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا از طریق پروژههای بزرگ زیرساختی (“کمربند و جاده”) و وامهای هنگفت، بسیاری از تحلیلگران از “استعمار بدهی” چین صحبت میکنند. چین در ازای سرمایهگذاریها، به منابع طبیعی و بازارهای این کشورها دسترسی پیدا میکند.
- کشورهای بزرگ اتحادیه اروپا (مانند فرانسه، آلمان): اگرچه به اندازه ایالات متحده و چین در کانون توجه نیستند، اما همچنان از طریق شرکتهای چندملیتی خود، سیاستهای تجاری و روابط پساشکاف، نفوذ اقتصادی و سیاسی قابل توجهی در مستعمرات سابق خود، به ویژه در آفریقا، دارند. فرانسه به طور خاص به دلیل حفظ نفوذ فرهنگی و اقتصادی عمیق در کشورهای آفریقایی فرانکوفون (کشورهای فرانسویزبان) شناخته شده است.
- روسیه: اگرچه کمتر یک قدرت اقتصادی جهانی است، اما نفوذ خود را در برخی مناطق (مانند اروپای شرقی، آسیای مرکزی و اخیراً بخشهایی از آفریقا) از طریق اهرمهای سیاسی، نظامی و انرژی اعمال میکند.
تفاوتهای استعمار سنتی و استعمار نو:
- حکمرانی: در استعمار سنتی حکمرانی مستقیم وجود داشت، در حالی که در استعمار نو حکمرانی غیرمستقیم و از طریق نفوذ اعمال میشود.
- مرزها: در استعمار سنتی مرزها توسط قدرت استعمارگر تعیین میشد، در استعمار نو مرزهای سیاسی کشورها حفظ میشوند.
- هدف: هر دو به دنبال بهرهبرداری هستند، اما استعمار نو بیشتر بر کنترل اقتصادی و سیاسی متمرکز است تا اشغال سرزمینی.